نوشته اصلی توسط
melikey
سلام خسته نباشید
من 4 سال با همکلاسی ام دوست بودم و هر دو یکدیگر رو خیلی دوست داشتیم و عاشق هم بودیم
امسال ما عقد کردیم. مادر همسرم دارای وسواس. هم از نوع تمیزی و پاکی هم کمی وسواس فکری. همسر من هم کمی دارای وسواس فکری بود اما نه شدید
امسال پس از عقد ما اتفاقات ناگوار مثل فوت عزیزان و... زیاد بود در نتیجه سال پر استرسی برای هردوی ما بود. حدودا از 2 ماه پیش همسرم احساس میکرد که در تعقیبش هستن و من و خانواده مدام بهش میگفتیم که اینطور نیست و به صورت نوسانی خوب میشد و دوباره بعد از چند روز با دیدن اینکه یه فرد برحسب اتفاق توی خیابون توی ماشین منتظر بود دوباره بهم میریخت تا اینکه یک هفته قبل از عید با هم به بانک رفتیم و اونروز توی خیابون چند نفر آدم بودند همسرم کاملا فکر کرد که دنبالشن و از اونروز بهم ریخت و مدام توی خودش بود صحبت نمیکرد غذا نمیخورد تا اینکه چندروز پیش شدیدا وحشت زده شد و حتی شبا میگفت دارن میان دنبالم منو ببرن و .... به هیچ وجه راضی به مراجعه به پزشک نمیشه اینها علایم پارانویا هست درسته ؟ چجوری برای رفتن به پزشک راضیش کنم
به کمک و راهنماییتون نیاز دارم